زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

قطار می‌رود ...

 

سوت اول زده شد .....

دختر حس عجیبی داشت، عاشق شده بود.

به هر طریقی خواست عشق خود را نشان دهد، نتوانست

چند قدم به پسر نزدیک تر شد

 

سوت دوم زده شد .....

پسر حضور دختر را در کنار خود متوجه نشد.

دختر غرور خود را زیر پا گذاشت.

خواست حرف بزند

 

سوت سوم زده شد .....

قطار به حرکت در آمد

همه رفتند و دختر در ایستگاه جا ماند.

 

 

قطار می‌رود

تو می‌روی

تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام

که سال‌های سال

در انتظار تو

کنار این قطارِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاه رفته

تکیه داده‌ام!

  "  قیصر امین پور  "

نظرات 5 + ارسال نظر
آرام 6 آذر 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://baharam57.blogfa.com

لعنت به هر چی عشق وصداقته ...

هپلی 6 آذر 1386 ساعت 11:44 ب.ظ http://happali.blogsky.com

سلام همسایه جونم

چطوری یاره قدیمی و صمیمی ؟

میبینم که بالاخره یه خونه تکونی کردی و آستین بالا زدی و آپ کردی !

دیگه داشت حوصلم سر میرفت ! چون هر روز سر میزدم به خونت ٬ هر روز روز ملی دختران بود !

یادم باشه روز ملی پسران هم من یه ۲ هفته آپ نکنم تا تو هم سر بزنی و عینه من حالت گرفته شه !

شوخی کردما

فعلا بای

سروش 14 آذر 1386 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.kingofphilosophy.blogspot.com

سلام. بسیار استفاده کردم .خیلی زیبا بود
موفق و پیروز باشید

کسری 15 آذر 1386 ساعت 06:12 ب.ظ http://kasra2754.blogsky.com

می خواستم برایت ستاره ای بچینم
اما آسمان امشب عریان عریان است...!
درست هزاران شب تاریک و بی امیدی است
که تورا صدا می کنم وتو،
فقط دور از من نشسته ای و شعرهایم را قاب اشک می گیری...!

حریر 11 دی 1386 ساعت 11:18 ب.ظ http://harirjournal.blogfa.com

سلام
من و حریر خوب هستیم
کاش به جای این همه مطلب تخصصی و به روز کردن وبلاگ های دیگر جهت آبرومندی!‌ از دنیای خودت بیشتر می نوشتی اینجا... من اینجا را آخه خیلی بیشتر دوست می دارم. آخه من که سواد کامپیوتری ندارم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد