زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

قرآن من شرمنده ام

قرآن من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه ما آوازت بلند می شود،
می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است!
قرآن من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.

یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته،

یکی ذوق می کندکه ترا فرش کرده ،
یکی ذوق می کند  که ترا بر روی برنج نوشته
یکی به خود می بالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و....
و آنان که  ترا به یک نفس بخوانند، فریاد می زنند " احسنت"...گویی مسابقه نفس های روزمره می نشینن !

قرآن من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای !

حفظ کردن تو با شماره صفحه،خواندن تو از آخر به اول صفحه !
ما با قرآن چه کرده ایم ؟؟؟
خوشا به حال هرکسی که دلش رحلی است برای تو.

آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین 1 بهمن 1388 ساعت 02:30 ب.ظ http://kashefedezfuly.blogsky.com

سلام

م.ح 6 بهمن 1388 ساعت 10:25 ب.ظ

مطلب قشنگیه نه از بعد ادبی مثله یه آلارم بازگشته. با اجازتون مطلبو کپی کردم بردم تو وبلاگم. (اونم یه جورایی زهیره البته از نوع تازه ش) خلاصه حلال کنید.

م.ح 7 بهمن 1388 ساعت 01:50 ق.ظ http://mhasani.blogspot.com/

یادم رفت آدرس بذارم. حتما سر بزنید.

[ بدون نام ] 19 بهمن 1388 ساعت 11:43 ق.ظ

سلام از بابت تمام مطالب زیبا و تاثیر گذارتون متشکرم اما چرا دیگه نمی نویسید دوست نا خوانده شما ریحانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد