زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

شیفت سوم

ای دل اگر عاشقی در طلب کار باش

بیست و چهار ساعته کاسب بازار باش

تا که بگوید بله آنکه نمی خواهدت

پول به جیبت بزن عاشق پربار باش

.

.

.

ساز دلت کوک نیست؟ نغمه به لب هات نیست؟

غصه نخور البته همدم گیتار باش

تیر نگاهت اگر خورده به سنگ دلش

شمش طلا جور کن فاتح پیکار باش

تا به بر دلبرت صاحب و سرور شوی

پیش همه جامعه خوار و بدهکار باش

شیفت دوم نشد شیفت سوم بگیر

جمع بکن اسکناس یکسره شب کار باش!


مهدی استاد احمد


واقعا خنده داره یا تاسف آوره؟!

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

 

 چقدر خنده داره که 100  هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

 

چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!

 

 چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

 

 چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسمدعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می  کنیم و آزرده خاطر می شیم!

 

 چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

 

 چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!

 

چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

 

 چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!

 

 چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری  در راه خدا انجام بدن به بهشت برن! 

 

 چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی  رو  می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!

* کمتر از ذره ام و دست به دامان توام *

سه سال و ده ماه پیش آخرین دیدار ما بود!

در این مدت هرچه تلاش کردم نشد

دعوتم نکرد!

دعوت نشدم !

اما....

فردا منم زائرم




توو دل یه مزرعه یه کلاغ روسیاه هوایی شده بره پا بوس امام رضا
اما هی فکر می کنه اونجا جای کفترا  ست ، آخه من کجا برم ، یه کلاغ که رو سیا ست
من که توی سیاهی ها از همه رو سیاه ترم ، میون اون کبوترات با چه رویی بپرم
توو همین فکرا بودش کلاغ عاشقمون یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون
که یهو صدای گفت تو نترسو راهی شو ، به سیاهی فکر نکن، تو یه زائری برو
من که توی سیاهی ها از همه رو سیاه ترم ، میون اون کبوترات با چه رویی بپرم

بازی شگفت انگیز مغز


۱- در صورتی که حرکت نقطه متحرک را تعقیب کنید تنها یک رنگ را می بینید، صورتی.

٢- حالا لحظاتی به علامت + که در وسط قرار دارد خیره شوید. نقطه متحرک را پس از لحظاتی به رنگ سبز خواهید دید.

٣- حالا زمان بیشتری را بر روی علامت + تمرکز کنید، پس از لحظاتی نقاط صورتی آهسته آهسته ناپدید خواهند شد.

عجیب اینجاست که هیچ نقطه سبزی در این عکس در کار نیست و در واقع نقاط صورتی نیز ناپدید نمی شوند.

این دلیل محکمی است که ما همیشه دنیای خارج را آنگونه که هست نمی بینیم.

فرهنگسرا


هردم ازین باغ بری میرسد

تازه تر از تازه تری میرسد

 

بعد از ماه ها وقتی سایت رسمی فرهنگسرا رو دیدم خیلی تعجب کردم !

اول فکر کردم شاید اینجا فرهنگسرای آشپزیه ؟!

آدرس سایت رو چک کردم ... درست بود

بعد دیدم نه ! شاید فرهنگسرای سرگرمی و خطاطیه !

آدرس سایت رو چک کردم ... درست بود

تا اینکه بلاخره ... در میان انبوهی از اخبار آشپزی و خطاطی بلاخره اثری از خبر کامپیوتری هم دیدم !

خیلی جالبه که فرهنگسرای فناوری اطلاعات که از اسمش مشخصه باید در زمینه فناوری اطلاعات فعالیت کنه اقدام به برگزاری :

مسابقه خوشمزه ترین آش ایرانی

 نمایشگاه نقاشی- خط

و مسابقه هفت سین ایرانی میکنه!



پی نوشت : فرهنگسرای فناوری اطلاعات برگزار کننده دوره های آموزشی کامپیوتر است. این فرهنگسرا وابسته به شهرداری تهران می باشد.



*~* نرم نرمک میرسد اینک بهار *~*

یا مقلّب القلوب و الابصار
یا مدبّر اللّیل و النّهار
یا محوّل الحول و الاحوال
حوّل حالنا الی احسن الحال




ز کوى یار می آید نسیم باد نوروزى          از این باد ار مدد خواهى چراغ دل برافروزى


نوروز تنها یک عوض شدن ساده سال نیست. نوروز برای ما یک حس است. یک عشق ٬ همان چیزی که بقول میرزاده عشقی: "با شیر اندرون شود وبا جان بدر رود". مهم نیست کجا این کره خاکی زندگی میکنی یا چه کسی هستی مهم اینست که نوروز برای تو چیزی است غیراز یک تغییر ساده عدد.

مهم اینست که میتوانی این خطوط را بخوانی. اینست که سبز ٬سفید و سرخ برای تو مفهومی غیر از چند رنگ ساده دارد.

مهم اینست که قلبت به عشق آن گربه زیبا که در گوشه ای از نقشه دنیا-  بیخیال از سال سخت و مصیبت باری که در پیش دارد -  خوابیده است. می تپد.

مهم اینست که این تغییر را همزمان با خودت در همه جای طبیعت احساس میکنی.

مهم اینست که بهار از پی بهار پرشتاب می گذرد ، بی فرصت نفس کشیدنی، حتی در سالیان خاکستری، سالیان خستگی، سالیان رنج، کار، غم، غربت

در این گذر سخت، بهار از پی بهار، فرصتی است برای تو، برای من، تا زندگی را نفس کشیم، خویش را آماده سازیم، برای در آغوش کشیدن تابستان و پاییز و زمستان ...



نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی

که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

 

سال نو مبارک

 


ادامه مطلب ...

میلاد پیامبر اکرم تهنیت باد

بلغ العلی بکماله
کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله
صلوا علیه و آله


خائن کیست؟

امروز ساعت 11:35 صبح



وارد فضای جدیدی شدم، در سال های گذشته در این جمع حضور داشتم اما نه به عنوان هوادار!

بلکه فقط به عنوان شرکت کننده در مراسم ها، اما این بار فرق داشت.

این بار نشست هواداران بود و من برای اولین بار خودم رو در این جمع معرفی کردم.

فضای مجازی بعضی دوستان رو هفته پیش کشف کرده بودم!

در اولین حضور ترجیح دادم زیاد صحبت نکنم و بیشتر به شناسایی محیط و افراد بپردازم.

بعضی از افراد رو از قبل می شناختم:

دکتر 47 ساله آشناترین چهره بود که در همه مراسم ها با او صحبت کرده بودم. (مطمئناً یادشان نبود)

ستوان دوم را چند روز قبل از شب یلدا و هنگام گرفتن دعوت نامه دیده بودم.

مدیر جدید نزدیک یک سال است جزو دوستان یاهو مسنجری من است، من او را می شناختم اما او مرا.......! امروز با هم آشنا شدیم.

محیط واقعاً گرمی بود. (خدا را شکر پنجره باز بود!!!)

مراسم در کنار یک سفره هفت سین چشمک زن (چراغ های رنگی) برگزار شد.



و آش خوشمزه ای بود.




به رسم یک لر .... سلام.

×دیر کرده‌ای×

امام زمان علیه السلام


شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟

این بارش بهاری من هم خلاصه شد

در آن دو قطره اشک که تبخیر کرده‌ای

قلب مرا شکستی و یادم نبود که

با تکه‌هاش عاطفه تکثیر کرده‌ای

با آتشی که داغ غم تو به دل زده

من را در عشق منشأ تأثیر کرده‌ای

وقتی که این همه ز غمت شکوه می‌کنم

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای


"محمد بختیاری"
تبیان