مادر تو فرشته ای
تـــرا ستایش می کنــــم
ترا که قلب سرشـــار و روح بزرگ ودستان گرم و زندگی پرورت چراغ راه ماست
امید و تکیه گاه ما
زندگی و هستی ماست
تـــرا ستایش میکنــــــم
ترا که می بخشایی ومهربانی بی توقعت رانثار میکنی
حجت بی اجر و مزدت را
تـــــرا ستایش میکنم
ترا که می سوزی و میکاهی
و برای مهر ورزیدن نه زمان می شناسی، نی مکان
و نه پشیمانی را پیشه میکنی
تـــرا ستایش میکنم
ترا ای مادر پاک ، ای روحانی پاک
ای سرچشمهء همه مهربانی ها، همه فدا کاریها و همه از خود گذشتی ها
تر ای مادر بخشاینده، ستایش میکنم
بخاطر وجودت که صفای آسمان بهار را دارد
بخاطر قلبت که گستردگی دریای پاک را دارد
و بخاطر دامانت که ما را پروراندو لالایت که نشه خواب را در چشمان ما ریخت
و نگران سرنوشتمان
نگران خوب و بد
نگران خوشحالی و غمها بی پایانمان است
ترا ای مادر، ای روحانی مقدس
ستایش میکنم و در برابر عظمت روح
ودر برابر شکوه رنجهای بی دریغت که
هرگز شکوه ای بهمراه ندارد سر تعظیم فرود آورده و میگویم
مادر! تو فرشته ای
بنــــــــــــازم همت والای مــــــــــادر
به قـــــــربان قـــــــد و بالای مـــــادر
تن جـــــان و سر و پایم فــــــدا بـــــاد
بــــــــه راه صبر جـــــــانفرسای مادر
نمی رفتم به خــــواب راحت و خوش
نبــــــود از نغمه یی لالای مـــــــــادر
فــروغش روشنایی بخش جانهــــاست
رخ همر جهـــــــــان آرای مــــــــادر
ادا نتوان کنـــــم حقش ,اگــــــــــر سر
بریزم همچــــــو زر در پـــــــای مادر
به کودک , بـــــوی مادر مـی دهد جان
نگیرد دایه هـــــرگز, جای مـــــــــادر
همه شب دیده گان من , بــــــود باز
که باشد انـــــدر آن , مـــــاوای مـــادر
لبم را بوسه ها مــــــــــــی زد شبانگاه
لب شیــــرین شکـــــــــر زای مـــــادر
می عشق و وفـــــا, درکــام من ریخت
بـــــود این مستی از صهبای مـــــــادر
مــــــرا با شیره ی جان , پرورش داد
دل پر مهــــــــــــر و پرغــوغای مادر
نخستین حـــــــرف را , او یـاد من داد
منم یک قطر ه از در پــــای مـــــــــادر
گلـم با آب مهر ش , چـون عجین گشت
بـــــــه سر باشد مرا , سودای مـــــادر
نبی فـــــــــرموده انــــــدر شــــان مادر
کــــــه جنت هست , زیـــــــر پای مادر
از حسن نعیتی