زن عشق می کارد و کینه درو می کند
دیه اش نصف دیه توست
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی...
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـاجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی!
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی!
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد!
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی!!!
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر....
و هر روز او متولد میشود
عاشق می شود
مادر می شود
پیر می شود و میمیرد
وقرن هاست که او
عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان
جوانی بر باد رفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش؛گام های شتابزده جوانی برای رفتن
و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده
و پیری مرد
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلبی مالامال از درد