قربان تجلی گاه تعبد است
قربان ، روز زایش انسانی نو از دل خاکسترهای خویشتن خویش
روز اثبات بندگی است و رهایی از خویشتن خویش
تمام دغدغه اش رفتن به پارک بود و بازی ...
هروقت کار اشتباهی انجام میداد سریع اعتراف می کرد که شیطون گولش زده!
چقدر راحت به اشتباهاتش اعتراف می کرد ...
هر کسی که حرف دیگری رو گوش نمی داد بهش می گفت زشت شدی!
چه دنیای ساده ای داشت...
چقدر بی ریا بود...
زهرا !
مهمون کوچولوی من ...
فقط سه سالش بود!
25 ذیقعده، 4 آذر، روز دحوالارض
بیست و پنجم ماه ذی القعده روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند "روزی که زمین از زیر کعبه کشیده و گسترانیده شد" .
گر چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در وهله اول عجیب به نظر میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود :
پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است .
در واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است که توجه به آن در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است .
تعبیر به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز، اجر بسیار است" و امثال آن ، مومنین را بر انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده است :
روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است .
روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است .
برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و ...
روایت است که امام رضا علیه السلام فرموده اند: درشب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع)متولد شده اند. و نیز در این روز رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به قصد حجة الوداع از مدینه به همراه یکصد و چهار هزار یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر از راه شجره به مکه عزیمت نمودند که حضرت فاطمه (ع ) و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند .
و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود .
در این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دُو عمل وارد است اوّل نمازى که در کتب شیعه قُمیّین روایت شده و آن دو رکعت است در صبحگاه در هر رکعت:
بعد از حمد پنج مرتبه سوره وَالشَّمْسِ بخواند و بعد از سلام نماز بخواند:
جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ
زندگی آینه ای بیش نبود
که در آن صورت خود را دیدم
من درون آینه
مثل گل خندیدم،
مثل پر رقصیدم،
مثل دل لرزیدم
زندگی راه درازیست که من
از درون آینه،
قصه هایش دیدم
من در آن راه دراز
چشمه هایی دیدم
نهرها، باغها، کوههایی دیدم
من در آن راه دراز
صحرایی دیدم
خشکی، قحطی، دره هایی دیدم
من به امید بهار،
برفهایی دیدم
در پی پاییزش،
فصلهایی دیدم
من درون آینه،
همدلی را دیدم
آرزو، ماندن، روییدنی را دیدم
من درون آینه،
بد دلی را دیدم
یاس، رفتن،پژمردگی را دیدم
من درون آینه
خوشتن را دیدم
قافل از خوبی، بدی، آشنایی دیدم
آشنایی که در آن راه دراز
از من و آینه زمن دور تر است
آشنایی که به همراه زمان
از خود و عکس خودش پیرتر است
زندگی آینه ای بیش نبود
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیدهام خانهئی خریدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار ... هی بخند!
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
****
صائب تبریزی :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هرآنکس چیز می بخشد، زملک خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
****
شهریار :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هرآنکس چیز می بخشد به سان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را
و من!
دلم خوش است به گل های باغ قالی ها ....
به دنبال ایار می گردم ، که نامش از یار بیاید و مرامش از یاری...
آن ایار که به نور و به نار سوگند بخورد و به مهر و به ماه ...
.
.
.
عالم هر بامداد که بیدار می شود در جستجوی علم است، می رود تا علمش را افزون کند.
تو عالم نباش!
زاهد هر بامداد که بیدار می شود در جستجوی زهد است، می رود تا زهدش را زیاد کند.
تو زاهد نباش!
اما جوانمرد هر بامداد که بر می خیزد در جستجوی عشق است، می رود تا دلی را شاد کند.
تو جوانمرد باش!
و جوانمرد نخواهی شد، مگر آنکه جهانمرد باشی.
گرم شو از مهر و زکین سرد باش چون مه و خورشید جوانمرد باش
جوانمرد
عرفان نظرآهاری
بعضی چیزها مثل خار به چشم آدم میروند.
بعضی افراد مثل خار به قلب آدم میروند.
میگن گل بی خار نمیشه، ولی اگر گل خشکید فقط خارش باقی میمونه و باعث آزار میشه.
پس تو نگذار گلت پرپر بشه و خارت باقی بمونه