زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

زهیر

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست تو هم ز روی عنایت چنان بخوان که تو دانی

از کجا باید شروع کرد ؟

۱- روبروی جام جم یک صندوق صدقات رو مثل درخت کاشته بودن تو باغچه پیاده رو  دورشم با شمشاد و میله استتار کرده بودن!!

صندوق صدقات بالای شهرم با پایین شهر فرق داره عین آدماشون ...

 

۲- وقتی آخرین قدم ها رو برای رسیدن بهت برمی داشتم انجیرهای له شده پیاده رو توجهم رو جلب کرد که زیر پای عابرانی مثل من و تو دیگه قابل شناسایی نبودن.

نکنه تو هم کاری کنی که من زیر پای عابری مثل تو قابل شناسایی نباشم ...

 

۳- دچار بحران فزونی منابع شدم! در وسط کلی منبع غرقم ولی نمی دونم

از کجا باید شروع کرد؟؟

 

۴- شمارنده بازهم از صفر می شمارد ...

سنگ فسیل ...

امروز , همشهری جوان

 

برای آنکه یک سنگ فسیل شود

قرن ها باید بیایند و بروند

دریاها باید پر و خالی بشوند

آبشارها باید بلند و کوتاه بشوند

حتی ممکن است مردم دنیا هم بارها عوض شوند

.

.

.

هی!

گول سنگ ها را نخوری

گول خوشبختی سنگ ها را نخوری

برای فسیل شدن تو

یک خستگی کافی است

 

گل بی خار

بعضی چیزها مثل خار به چشم آدم می‌روند.

بعضی افراد مثل خار به قلب آدم می‌روند.

میگن گل بی خار نمیشه، ولی اگر گل خشکید فقط خارش باقی می‌مونه و باعث آزار میشه.

پس تو نگذار گلت پرپر بشه و خارت باقی بمونه

آرامش

فکر نمیکردم توی تهران شلوغ جایی به این آرومی هم وجود داشته باشه.

خیلی محیط آروم و خوبی بود و چند ساعتی به دور از هیایوی جامعه خلوت کردم.

ولی در اون آرامش تکنولوژی سکوت رو برهم زد!

یک SMS  شگفت انگیز دریافت کردم. شاید اشتباه ارسال شده بود! ولی اگر به درستی به دست من رسیده باشه چی؟!

مثل همیشه نمی دونستم .... ولی بعد از چند ساعت فهمیدم، درست بوده

منتظر آبان ماه هستم، تا تعطیلات من هم شروع بشه البته امیدوارم که شروع بشه!

فعالیت‌های جدیدی که نه به رشته من مربوط میشه و نه میدونم چرا در این مسیر قرار گرفتم ولی باید تا پایان راه رو رفت ...

شاید تعطیلات یک دانشجو در حین تحصیل باشه؟!